پیام2

پیام مشاور:

 

 

آیا وجود تضاد دلیل بر بیماری روانیست و یا امری متداول و اجتناب ناپذیر است؟ با تضاد هایی که میان اهدافمان وجود دارد چه کنیم؟

شما میل دارید با همسر خود وقت بگذارید اما با شخصی مواجه میشوید که دچار مشکل شده و به کمک شما احتیاج دارد

 شما میل زیادی به ازدواج دارید اما از نزدیک شدن به هر دختر (پسر)ی اجتناب میکنید

آیا این دو تضاد با هم اساسی یکسان دارند؟

تضاد اول طبیعیست که از برخورد یک میل درونی با یک وظیفه انسانی بوجود بیاید و کم نیستند تضادهای این چنینی که روزانه با آن مواجه می‌شویم

اما تضاد دوم چطور؟

مهم ترین نشانه تضاهای غیر معمول (روان رنجور ) عدم هماهنگی در رفتارها، حالات، احساسات و تمایلات شخص است.

شخصی که میل زیادی برای موفقیت علمی دارد اما از مطالعه اجتناب میکند

فردی که به شدت دوست دارد رتبه خوبی در آزمون کسب کند اما تاریخ آزمون را فراموش میکند

قطعا برای تببین این تضادها تئوری های گوناگونی وجود دارد که از حوصله این متن خارج است، اما اکثر نظریه پردازان معتقدند تضادها معمولا دارای هسته ای اساسی هستند که ممکن است حاصل محیطی نابهنجار و تجربیاتی ناکام کننده باشند..

برای مثال حسی از دلهره و ناامنی (از کجا معلوم بتوانم عملکرد خوبی داشته باشم؟ ) ، عدم اطمینان به خود(اگر همه چیز را فراموش کنم چه؟ ) ، احساس شرم عمیق (همیشه بی لیاقت و ناتوان و مایه خجالت بودم ) ، احساس عدم شایستگی نسبت به دیگران ( بین اینهمه افراد تواتمند، من… ؟ چطور ممکن است؟!)

این خودگویی های منفی و احساسات ناخوشایندِ حاصل از آن را می توان تا دوران کودکی ردیابی کرد…

آیا تاکنون چنین تضادهایی را در مسیرِ اهدافِ خود داشته و احساس ابهام و سردرگمی و اضطراب را در برابر آنها تجربه کرده اید؟

چه واکنشی در برابر آن داشته اید؟

پیمایش به بالا